فراسوی خبر... دوشنبه ۲۴ تیر چرا رژیم مُلاها به طرحهای "دُشمنان"ش خدمت می کند؟
منصور امان
هیچکس بهتر و موثرتر از رژیم حاکم به طرحها و راهکارهای "دُشمنان"ش خدمت نمی کند. تازه ترین شاهد این خدمتگزاری، تلاش برای راهزنی دریایی در روز روشن و در برابر انبوه چشمهای نظامی و غیرنظامی است که این روزها به گونه ویژه ج.ا و اقدامات آن را در رادار و زیر ذره بین خود دارند.
تردیدی نیست که اقدام برای ربودن نفتکش انگلیسی در چارچوب استراتژی دستگاه حاکم مبنی بر تولید فشار به وسیله ایجاد تنش صورت می گیرد، همچنین روشن است که نظام ولایت فقیه برای مادی ساختن این هدف ابزارهای محدودی دارد که بیشتر در کادر تروریسم دولتی می گنجند، با این همه سووال این است که اقدامات عملی آن تا چه اندازه به هدف نهایی این استراتژی، یعنی بیرون کشیدن بدون آسیب "نظام" از بُحران کنونی یاری رسانده است؟
مُرور تاثیرات و پیامدهای تحریکات مخرب حاکمیت در خلیج فارس و دریای عُمان به روشنی نمایانگر نتایج باژگونی است که برای آن داشته است. هیچیک از طرفهای خارجی رژیم ولایت فقیه به دلیل هراس از ناامن شدن مسیر استراتژیک صُدور نفت یا پرهیز عملگرایانه از ایجاد چنین وضعیتی، ریسمان فشار "نظام" را شُل نکرده است. برعکس، تدبیر آقای خامنه ای و همدستانش موجب تنگ و نفس گیر تر شدن حلقه مُحاصره ای گردیده که آنها در کانونش به دام افتاده اند.
اقدام علیه نفتکش انگلیسی از طرفی یک شریک مُهم "برجامی" را به سمت آمریکا و سیاست "فشار حداکثری" آن راند و از طرف دیگر، موضوع تامین امنیت کشتیرانی و صُدور انرژی در خلیج فارس و دریای عُمان را به گونه موثری برجسته کرد. با برآورده شدن این پیش شرط، به خودی خود ضرورت وُجود یک قُدرت حمایتی به منظور اطمینان از امنیت این گذرگاه بین المللی در دستور کار قرار گرفت تا به این ترتیب سنگ بنای یک ائتلاف نظامی بین المللی علیه رژیم ج.ا گذاشته شود. بدیهی است هنگامی که این ائتلاف در کادر بُحران کنونی قرار بگیرد، دایره عمل آن نیز می تواند بسا فراتر از آنچه رود که اکنون در برابر خود می نهد.
تحرُکاتی که در این راستا از آمریکا تا کشورهای عربی خلیج فارس و از انگلیس تا کُره جنوبی و ژاپن و هند در حال انجام است، نتیجه مُستقیم راهکارهای معیوب و کژاندیشانه ای است که حاکمان ایران برای برخورد با بهبود یا تسکین شرایط وخیم خود می اندیشند. این اصل همانگونه در مورد تنشهای دریایی صادق است که در مورد تحریکات هسته ای! تیرهایی که آنها شلیک می کنند، یکی پس از دیگری به جانب خودشان کمانه می کند و با این حال "نظام" جُز این سلاح لگد زن، چیزی در غلاف ندارد.
راه حلهای باجگیرانه و دهشت پراکن دستگاه حاکم کُهنه و مربوط به دوره ای است که با تغییر سیاست آمریکا به گُذشته پیوسته است. فاکتهای موجود بیانگر آن است که امروز قداره کشی نه تنها امتیاز آور نیست، بلکه می تواند هلاکت بار هم باشد. دست گردانندگان ج.ا اما از هر راهکار دیگری خالی و خاستگاه کُنش و واکُنش آنها اجبار و تنگنا است. آنها مسیر خسارت بار و تدبیرهای خودغرضانه را دو باره و دوباره می آزمایند و اُمید دارند که به مقصد دیگری برسند. تنها نتیجه عملی بی چاره گی حاکمیت، افزایش هزینه بقای آن بر خوان قُدرت و ثروت است؛ یک صورت حساب کمرشکن که به نام مردُم ستمدیده ایران نوشته شده است.
تردیدی نیست که اقدام برای ربودن نفتکش انگلیسی در چارچوب استراتژی دستگاه حاکم مبنی بر تولید فشار به وسیله ایجاد تنش صورت می گیرد، همچنین روشن است که نظام ولایت فقیه برای مادی ساختن این هدف ابزارهای محدودی دارد که بیشتر در کادر تروریسم دولتی می گنجند، با این همه سووال این است که اقدامات عملی آن تا چه اندازه به هدف نهایی این استراتژی، یعنی بیرون کشیدن بدون آسیب "نظام" از بُحران کنونی یاری رسانده است؟
مُرور تاثیرات و پیامدهای تحریکات مخرب حاکمیت در خلیج فارس و دریای عُمان به روشنی نمایانگر نتایج باژگونی است که برای آن داشته است. هیچیک از طرفهای خارجی رژیم ولایت فقیه به دلیل هراس از ناامن شدن مسیر استراتژیک صُدور نفت یا پرهیز عملگرایانه از ایجاد چنین وضعیتی، ریسمان فشار "نظام" را شُل نکرده است. برعکس، تدبیر آقای خامنه ای و همدستانش موجب تنگ و نفس گیر تر شدن حلقه مُحاصره ای گردیده که آنها در کانونش به دام افتاده اند.
اقدام علیه نفتکش انگلیسی از طرفی یک شریک مُهم "برجامی" را به سمت آمریکا و سیاست "فشار حداکثری" آن راند و از طرف دیگر، موضوع تامین امنیت کشتیرانی و صُدور انرژی در خلیج فارس و دریای عُمان را به گونه موثری برجسته کرد. با برآورده شدن این پیش شرط، به خودی خود ضرورت وُجود یک قُدرت حمایتی به منظور اطمینان از امنیت این گذرگاه بین المللی در دستور کار قرار گرفت تا به این ترتیب سنگ بنای یک ائتلاف نظامی بین المللی علیه رژیم ج.ا گذاشته شود. بدیهی است هنگامی که این ائتلاف در کادر بُحران کنونی قرار بگیرد، دایره عمل آن نیز می تواند بسا فراتر از آنچه رود که اکنون در برابر خود می نهد.
تحرُکاتی که در این راستا از آمریکا تا کشورهای عربی خلیج فارس و از انگلیس تا کُره جنوبی و ژاپن و هند در حال انجام است، نتیجه مُستقیم راهکارهای معیوب و کژاندیشانه ای است که حاکمان ایران برای برخورد با بهبود یا تسکین شرایط وخیم خود می اندیشند. این اصل همانگونه در مورد تنشهای دریایی صادق است که در مورد تحریکات هسته ای! تیرهایی که آنها شلیک می کنند، یکی پس از دیگری به جانب خودشان کمانه می کند و با این حال "نظام" جُز این سلاح لگد زن، چیزی در غلاف ندارد.
راه حلهای باجگیرانه و دهشت پراکن دستگاه حاکم کُهنه و مربوط به دوره ای است که با تغییر سیاست آمریکا به گُذشته پیوسته است. فاکتهای موجود بیانگر آن است که امروز قداره کشی نه تنها امتیاز آور نیست، بلکه می تواند هلاکت بار هم باشد. دست گردانندگان ج.ا اما از هر راهکار دیگری خالی و خاستگاه کُنش و واکُنش آنها اجبار و تنگنا است. آنها مسیر خسارت بار و تدبیرهای خودغرضانه را دو باره و دوباره می آزمایند و اُمید دارند که به مقصد دیگری برسند. تنها نتیجه عملی بی چاره گی حاکمیت، افزایش هزینه بقای آن بر خوان قُدرت و ثروت است؛ یک صورت حساب کمرشکن که به نام مردُم ستمدیده ایران نوشته شده است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar