söndag 29 september 2019

دکترین امنیتی روحانی در اوج فلاکت رژیم..... زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر .... پنجشنبه ۴ مهردکترین امنیتی روحانی در اوج فلاکت رژیم
زینت میرهاشمی
سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل در روز چهارشنبه ۳ مهر، اوج فلاکت رژیم را به تصویر کشید. رئیس جمهور رژیم ولایت فقیه که بدون عظما آب هم نمی خورد، متنی را خواند که شبیه یک انشا مثل تمام انشاهای او، عکس عملکرد رژیم در تمامی زمینه ها بود.
یکی از خصوصیات بارز رژیم نپذیرفتن مسئولیت برخی از اعمالی است که انجام می دهد. در محاسبه سود و زیان هر عمل، اگر هزینه پذیرفتن مسئولیت عمل زیاد باشد، رژیم از ترس مسئولیت را به عهده نمی گیرد اما به گونه ای برخورد می کند که طرفهای مربوطه پیام عمل او را دریافت کنند.
حمله به سفارت عربستان، گروگان گیری و عملیات تروریستی در خارج از مرزها، انجام قتلهای زنجیره ای، بمب گذاری در حرم امام هشتم شیعیان، مثله کردن ۴ کشیش مسیحی، پرتاب موشک به مراکز نفت در عربستان و ... برخی از عملیاتی است که به دستور ولی فقیه و از طریق ارگانهای مختلف رژیم صورت گرفته و هیچگاه مسئولیت آن رسماً اعلام نشد.

حرفهای روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل هم به منظور وارونه جلوه دادن واقعیتها و برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی و مظلوم نمایی در سازمان ملل برای فریب افکار جهانی بود.
این روش سخنرانی، پنهان شدن پشت حرفهای کلی، شیوه کشورهای دیکتاتوری است. رژیم ولایت فقیه با استفاده از تریبون سازمان ملل به عنوان نماینده دروغین مردم ایران، حرفهایی پیرامون وضعیت اقتصادی و خواسته های مردم ایران مطرح کرد که با واقعیت فاصله کلان دارد. بر این منظر راه حلی را که به عنوان دکترین امنیتی در تنگه هرمز و خلیج فارس اعلام کرد، قبل از هر بازبینی آن، شکست خورده است. زیرا جمهوری اسلامی با ابزارهای تروریستی خود مانند سپاه قدس، لشکر فاطمیون، زینبیون و.... خود عامل ناامنی در منطقه است. هیچ کس نمی توانست به این راحتی پای قدرتهای بزرگ را به منطقه خلیج فارس باز کند. رژیم که دم از مردم فلسطین می زند بیشتر از هر هنگام به اسرائیل خدمت کرده و با کمک به تروریستها به مردم فلسطین برای دستیابی به صلح ضرر رسانده است.
روحانی با بی شرمی از راه حل «دموکراسی برای داخل» و «دیپلماسی»، «ائتلاف امید» و «ابتکار صلح هرمز» برای خارج حرف زد و در طول سخنرانی اش رژیم ولایت فقیه را بی گناه و آمریکا را مقصر و عامل ناامنی در خلیج فارس اعلام کرد.
عامل این همه بدبختی و بیکاری، سرکوب، کشتار و قتل عام جوانان، به خون کشیدن تظاهرات مسالمت آمیز کارگران و زندانی کردن فعالان محیط زیست، کودکان، زنان، معلمان، پرستاران، کارکران، فعالان سیاسی، اقلیتهای دینی، دگراندیشان و .... در سیاهچالها، همان راه حل برای حفظ نظام پوسیده ارتجاعی ولایت فقیه است که روحانی شیاد از آن به عنوان «دموکراسی برای داخل» حرف زد. دیپلماسی رژِیم در خارج از مرزها هم که امتحانش را پس داده است. بیانیه سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه همزمان با اجلاس سازمان ملل، شکست دکترین روحانی را به رخ همه جهان کشید. چنین سخنرانیهای کلی فقط در تریبون سازمان ملل باقی خواهد ماند و سرنوشت رژیم در صحنه های دیگر تعیین خواهد شد.
می توان گفت که برآمد حضور روحانی در اجلاس سازمان ملل همراه با حواشی آن، شاید برای مدتی مصرف داخلی در بین دلواپسان داشته باشد اما در حیطه دیپلماسی و روابط خارجی هیچ روزنه ای را برای رژیم جهت خروج از بن بست بدون خوردن جام زهر باز نخواهد کرد.

tisdag 17 september 2019

موشکهایی حامل کارت دعوت به جنگ..... منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۲۷ شهریورموشکهایی حامل کارت دعوت به جنگ
منصور امان
حمله وسیع به تاسیسات نفتی عربستان، به درگیریها در خلیج فارس ابعاد جدید و خطرناکتری بخشیده است. تا پیش از این نزاع رژیم ج.ا با عربستان و دیگر کشورهای عربی در این منطقه شکل نیابتی داشته و از طریق باندهای مُسلح وابسته صورت می گرفت؛ اما حمله موشکی و "پهپادی" به عربستان شرایط جدیدی را پدید آورده و جنگ نیابتی را به یک جنگ بی واسطه فراز داده است.

میزی که حاکمان جنگ افروز ج.ا چیده اند، دعوت از عربستان و آمریکا به نشستن دور آن را در خود دارد؛ چرا که هر دو کشور را در موقعیت اجبار به عمل و واکُنش قرار می دهد:

عربستان به عُنوان رهبر جهان عرب باید ثابت کند که توان دفاع از خود را دارد و هزینه هنگُفتی که خرج جنگ افزار و مُسلح کردن خود کرده، یک سرمایه گُذاری بیهوده نبوده است. در صورتی که ریاض قادر نباشد در این کشمکش زیر جایگاه خود خط پُر رنگ بکشد، هژمونی آن به شدت تضعیف شده و اتحادها و ائتلافهای که گرد آن شکل گرفته، با تهدید فروپاشی روبرو می شود.

از سوی دیگر، بُحران حمله به عربستان یک پُرسش بُنیادی پیرامون توانایی ایالات مُتحده برای حمایت از مُتحدانش را نیز در برابر کاخ سفید گذاشته است؛ پُرسشی که فقط نُفوذ آمریکا در این منطقه مُهم، تجارت کلان اسلحه با کشورهای در حوزه آن، پایگاه های نظامی و مساله اسراییل را در بر نمی گیرد، بلکه نقش گلوبال این کشور در تضمین تامین انرژی بخش بُزُرگی از جهان را نیز شامل می شود.

با این حال، جنگ نامُتقارن ج.ا، به یک پاسُخ تاکتیکی نیاز دارد و نه به جنگ. واقعیت آن است که رژیم حاکم بر ایران زیر فشار تحریمها از پا درآمده و با برباد رفتن اُمیدهایش به اُروپا برای تخفیف آثار آن، جُز ایجاد تنش نظامی و حرکتهای تروریستی میدان مانوری ندارد. "نظام" به خوبی می داند که در انتها راهی جُز عقب نشینی و نوشیدن "جام زهر" ندارد، از این رو تحریکات جنگی آن به گونه مُستقیم در خدمت کسب موقعیت بهتر در مُعامله و دادن امتیاز کمتر است. در این راستا حاکمان ج.ا تصوُر می کنند به هر اندازه که مدار تنش را بالاتر برده و منطقه را بی ثبات تر کنند، وزن بیشتری دور میز مُذاکره خواهند داشت.

مُحاسبات جُنون آمیز و غلط حاکمیت، ایران را به چاه یکی از سخت ترین دوره های حیات خود افکنده و بخش بُزُرگی از مردُم را به فلاکت یا به آستانه آن کشانده و اینک آقای خامنه ای و همدستانش سبُکسارانه در حال تحمیل یک جنگ ناخواسته با پیامدهای بسا وخیم تر به جامعه هستند. مردُم ایران هیچ نفعی در موشک پرانی به کشورهای همسایه یا راهزنی دریایی در خلیج فارس ندارند؛ صورت هزینه در انتها اما به حساب آنها نوشته می شود.

رژیم ولایت فقیه مردُم را به گروگان برنامه های هسته ای و موشکی و جاه طلبی خارجی اش درآورده؛ پروژه های کلانی که جُز زیان و خسارت غیرضروری برای کشور و مشقت و تلخکامی برای مردُم نتیجه ای در بر نداشته است. شمشیر را باید از دست مُلای مست بیرون کشید و اجازه نداد زندگی و سرنوشت جامعه بازیچه هوسبازیها و مُحاسبات بی مایه و حُجره ای مُشتی ورشکسته سیاسی و اقتصادی گردد که برای نجات خود پروایی از عراقیزه کردن ایران ندارند.

torsdag 12 september 2019

خواست بی شرمانه روحانی از زنان و کارگران ..... زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر پنجشنبه ۲۱ شهریورخواست بی شرمانه روحانی از زنان و کارگران
زینت میرهاشمی
آتش خشم دختر آبی (سحر خدایاری)، بار دیگر سیمای تمام قد دیکتاتوری ولایت فقیه با تمام باندهایش را به جهانیان نشان داد. مرتجعان مردسالاری که فرزندان خودشان را به خارج فرستاده اند تا از مزایای آزادیهای غربی استفاده کنند، دختری را مجبور می کنند که برای نرفتن به زندان جهنمی جان خود را به آتش بکشد.
تجربه چهل سال دیکتاتوری ولایت فقیه نشان داده که هر گاه رژیم خود را در سراشیبی سقوط می بیند برای نجات خود، دست به بازداشتهای فله ای و کشتار می زند. از قتل عام زندانیان سیاسی بی دفاع بعد از نوشیدن جام زهر در سال ۶۷، تا این روزها که رژیم گرفتار بن بست اقتصادی و سیاسی است. شرایطی که بیش از هر هنگام با تنفر مردمی و خیزش توده ای روبرو است. به ویژه که تجربه حرکتهای اعتراضی عظیم کارگران هفت تپه، فولاد اهواز و هپکو را وجود دارد.
صدور احکام ظالمانه ۱۱۰ سال زندان برای اسماعیل بخشی نماینده منتخب کارگران هفت تپه و فعالان کارگری سپیده قلیان، امیرحسین محمدی‌فرد، ساناز الهیاری، امیر امیرقلی، عسل محمدی و محمد خنیفر از طرف بیدادگاه رژیم، نشان دهنده پوشالی بودن این رژیم است. مگر اینها چه می خواستند؟ خواسته های آنان برای دریافت حقوقهای عقب افتاده شان و اعتراض به خصوصی سازی (فامیلی سازی)، نشان دادن سفره های خالی و دستهای خالی فرزندانشان چگونه امنیت این رژیم را به خطر انداخته است؟
صدور این گونه احکام به معنای خفه کردن صدای اعتراضی کارگران و مزدبگیران در آینده است. آنقدر دزدی و چپاول و غارت زیاد شده است که بالادستان هر شب کابوس خیزشهای توده ای را می بینند. نماینده ولی فقیه در اراک گفت: «اگر روند اعتراضات کارگری به این صورت تداوم یابد به دور از تصور نیست که وقایع سال ۹۶ به طور مجدد رخ دهند.» (خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه قدس، ۱۴ شهریور ۹۸)
محکوم شدن ۷۶ کشاورز معترض به طرح انتقال آب در استان چهارمحال بختیاری، به ۴ ماه زندان و ۳۰ ضربه شلاق در بیدادگاهی در بروجن، ترس از خیزش دوباره کشاورزان بر سر آب است. به ویژه که وضع آب در ایران هر روز بحرانی تر می شود.
حرفهای حسن روحانی در روز چهارشنبه ۲۰ شهریور، بعد از شوک جان باختن دختر آبی و حکمهای شرم آور علیه فعالان کارگری، چندش آور است. وی گفت: «راه اصلی برای کسب حق زنان و کارگران انتخابات است». (خبرگزاری حکومتی ایسنا، ۲۰ شهریور)
دعوت به شرکت در شعبده بازی انتخابات، تاکتیکی در مقابل مردم به جان آمده ای است که در کف خیابان با صدای بلند بر تمامیت رژیم خط باطل کشیدند. در آینده ای نه چندان دور مردم عمل خود را مانند اسماعیل بخشیها در خیابانها نشان خواهند داد.

söndag 8 september 2019

پایداری مقاومت کارگری در برابر سرکوب..... زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر شنبه ۱۶ شهریورپایداری مقاومت کارگری در برابر سرکوب
زینت میرهاشمی
بیچاره شب پرستان که سوار بر ابزارهای سرکوب، بر فعالان جنبش کارگری چنین می تازند و از طلوع سپیده دیگری که کارگران دست به اعتصاب می زنند هراسانند.
با وجود تمام تلاشهای ضد انسانی رژیم، از وعده های فریبکارانه تا دستگیری و حبس، آزار و شکنجه نمایندگان و فعالان این جنبش، برای خاموش کردن حرکتهای اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه، فولاد اهواز و هپکو، همچنان جنبش کارگری ادامه دارد. موج اعتراضهای کارگری علیه وضع موجود که با گامهای استوار کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز در کف خیابان رژِیم را به چالش کشید، نه تنها خاموش نشد بلکه بیش از هر هنگام به نهادینه شدن اعتراضهای کارگری یاری رساند.
وعده های داده شده برای مهار اعتراضهای کارگری سرابی بیش نبود. خواسته های کارگران نه تنها عملی نشد بلکه پرونده سازی امنیتی و حُکمهای شلاق و حبس برای شرکت کنندگان در اعتصابهای کارگری رو به افزایش است. احضار، تهدید و امنیتی کردن خواسته های کارگران شگردی ضد بشری برای ساکت کردن کارگران است. اعمالی که رژیم ولایت فقیه برای سرکوب کارگران استفاده می کند خلاف مقاوله نامه های سازمان جهانی کار است که جمهوری اسلامی عضو آن است و باید به آن متعهد باشد.
به میزانی که فساد و دزدی در حکومت بالا می رود، سفره کارگران خالی تر می شود. رژیم بار فشار بحران اقتصادی را با نام اقتصاد مقاومتی بر شانه های کارگران و مزدبگیران می گذارد. در حالی که خامنه ای و روحانی در برابر بن بست تحریمها مرتب از خوبی اوضاع و بهتر شدن وضع اقتصاد و پایین آمدن بهای ارز حرف می زنند، اعتراضهای کارگری دلیلی بر دروغ بودن حرفهای پایوران رژیم است. آغاز دوباره اعتصابهای کارگران نیشکر هفت تپه و هپگو، از هفته اول شهریور ماه، رژیم را به ترس انداخته است. این ترس حتا از دید ابراهیم رئیسی، جلاد تازه نشسته بر صندلی قوه فاسد قضائیه، پنهان نماند. وی گفت: «برخی در پوشش اعتراضات کارگری، اهداف دیگری را دنبال می‌کنند.». و الیته خواستار شنیدن صدای کارگران شد. منظور او از شنیدن صدای کارگران، محکوم کردن ۱۷ تن از کارگران هفت تپه به شلاق و زندان است. علاوه بر کارگران هفت تپه، حُکمهای سنگین همراه با شلاق برای کسانی که در روز کارگر در کنار کارگران بودند بُریده شده است. در روزهای گذشته ۴۱ نفر از کارگران فولاد اهواز به بیدادگاه رژیم احضار شدند.
سعید عمرانی، معاون بیدادستان کل رژیم بی شرمانه در روز چهارشنبه ۶ شهریور با گفتن اینکه که؛ کارکران هفت تپه پول گرفته بودند تا آَشوب کنند، بر افزایش سرکوب کارگران صحه گذاشت.
امنیتی کردن حرکتهای حق طلبانه کارگران ترس رژیم از شکل گیری اعتراضهای گسترده خیابانی سال ۹۶ است. به ویژه آن که وضع رژیم بیش از هر هنگام شکننده است. این امر را نماینده ولی فقیه و دبیر «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» در اراک به خوبی توضیح می دهد. وی می گوید:«اگر روند اعتراضات کارگری به این صورت تداوم یابد به دور از تصور نیست که وقایع سال ۹۶ به طور مجدد رخ دهند.».

fredag 6 september 2019

همدستی باندهای حکومت در سرکوب فعالان کارگری..زینت میرهاشمی.


همدستی باندهای حکومت در سرکوب فعالان کارگری
زینت میرهاشمی
منبع: نبرد خلق شماره ۴۱۵، آدینه اول شهریور ۱۳۹۸ - ۲۳ اوت ۲۰۱۹
در رویدادهای هفته های گذشته دو چالش و ستیز برجستگی پیدا می کنند. ستیز مردم معترض با حکومت، در اشکال مدنی و در حرکتهای اعتراضی سازماندهی شده برای خواستهای مشخص کارگران، معلمان و .... و جنگ لفظی و قلمی تند و تیز در درون قبیله ولایت فقیه که در پیوند تنگاتنگ با هم قرار دارند. با توجه به این که بحران کنونی بستر گسترش این رویدادها است و پاسخ به بحران کنونی در ظرفیت رژیم نیست، بنابرین چشم انداز؛ شدت گیری جنگ درون حکومت از یک سو و شعله ور شدن آتش خشم مردمی از سوی دیگر است.
همزمان با فشار بر زندانیان سیاسی، دستگیری فعالان کارگری، فعالان حقوق زنان، مخالفان حجاب اجباری، مدافعان حقوق حیوانات، مدافعان محیط زیست و ... به تمام نشاندهنده بحران عمیق است. بحرانی که بر نوک پیکان آن، ولایت فقیه با تمامی ابعاد ارتجاعی اش زیر شلیک تنفر مردم قرار دارد.
تجربه ۴ دهه دیکتاتوری ولایت فقیه نشان داده که هرگاه رژیم در بحران گرفتار می شود برای خرید زمان و تبدیل تهدید به فرصت درجه سرکوب را افزایش می دهد و در گام اول زنان را هدف سرکوب قرار می دهد. زیرا پایه های ارتجاع بر نفی حقوق زنان بنا شده است. برای بسیج آتش به اختیاران با هدف حفظ نظام پوسیده، باید یک سری «مقدسات» ساخت و بقیه را با آن چوب خط زد. لمپنهای آتش به اختیار زیر فرمان خلیفه ارتجاع، هزینه بحران را بر زنان و نیروهای آگاه جامعه تحمیل می کند.
حکمهای ظالمانه ای که طی همین روزها برای زنان مخالف حجاب اجباری تعیین شده نشان از بیچارگی و زبونی رژیمی است که تمام راهبردهای ساخت «مدل زن» جمهوری اسلامی را تجربه کرده و شکست خورده است. حکم ۵۵ سال حبس برای سه فعال مخالف حجاب اجباری، یاسمین آریانی، منیره عربشاهی و مژگان کشاورز نشان عجز و زبونی رژیم است. اتهامهای وارد شده از «توهین به مقدسات، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و...» نشان می دهد که نظام چقدر ضعیف است که هر حرکتی امنیت آن را به چالش می گیرد. بیش از آن که پوشیدن مانتوهای جلو باز، شیشه ای و توری، امنیت رژیم را به لرزه بیاندازند، تغییر روانشناسی مردم و احساس قدرت برای به زیر انداختن رژیم در همه زمینه ها است که واکنش آن در رژیم، امنیتی کردن هر حرکت و صدایی و در نتیجه سرکوب مردم است. در این شرایط تنها سرکوب شدید است که مانع بر هم خوردن تعادل به نفع مردم برای زیر کشیدن رژیم است.
سرکوب کارگران
در مرداد ماه فشار و آزار بر کارگران هفت تپه همچنان ادامه داشت. محاکمه کارگران نیشکر هفت تپه در بیدادگاههای ارتجاع و صدور احکام حبس طولانی همراه با شلاق، نشانه عجز و بیچارگی رژیم در برابر جنبشهای توده ای است. خیابانهای شهر شوش که با گامهای استوار کارگران زحمتکش هفت تپه به مدت یک ماه تسخیر شد، ضربه مهلکی بر اندام رژیم ضد کارگر وارد کرد. احکام صادر شده توسط بیدادگاههای رژیم، عکس العمل این ضربه سنگین است. پیوند خواسته کارگران همراه با شعار کار، نان، آزادی، هراسی مضاعف برای رژیم شد.
حمایت کارگران از اسماعیل بخشی و محکوم کردن دستگیری او ، برگی از همبستگی کارگران نیشکر هفت تپه و حمایت آنان از نماینده شان را به رخ رژِیم کشید.
روز سه شنبه ۲۲ مرداد، ۷ نفر از کارگران نیشکر هفت تپه در بیدادگاه رژیم هر کدام به ۸ ماه زندان تعلیقی و ۳۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
بیدادگاه ۱۹ نفر از کارگران نیشکر هفت تپه به نامهای حسین انصاری زاده، محمد خنیفر، فیصل ثعالبی، صاب ظهیری، عادل سماعی، اسماعیل جعادله، بنی نعامی، امید آزادی، رستم عبدالله زاده و علی بنی سعده روز چهارشنبه ۲۳ مرداد برگزار شد.
بر اساس گزارش خبرگزاری حکومتی کار (ایلنا)، اتهامات این کارگران «تجمع غیر قانونی در راستای تغییر مدیریت مجتمع و آزادی اسماعیل بخشی» عنوان شده است.
راهبرد سرکوب و تروریسم که رژیم سالهای گذشته بر اساس آن خودش را قوام داد، آنچنان ضربه خورده است، که برای ترمیم آن به هر حربه ای متوسل می شود.
صدور تروریسم و ایجاد تنش و بحران در خارج از مرزهای ایران در شرایط فعلی به شدت آسیب دیده و خود رژیم بیش از همه می داند که تضعیف این راهبرد چه خسرانهایی دارد. راهبرد سرکوب هم به شدت آسیب دیده است. اگر چه ابزار سرکوب در دست رژیم است، اما حمایت مردمی از دستگیر شدگان و عمومی شدن خواسته آزادی زندانیان سیاسی، اثرات رعب و ترس ناشی از سرکوب را کم کرده است.
بدون شک، مبارزه کارگران نیشکر هفت تپه، شعارهای آنان و همبستگی و اتحاد آنها، تجربه ای گرانبها در جنبش کارگری و جنبش ضد دیکتاتوری بر جای گذاشته و خواهد گذاشت.
حرفهای وزیر کشور رژیم را شمار دستگیریها و اذیت و آزار، محکومیت به حبس، شلاق فعالان کارگری به چالش می گیرد. وزیر کشور رژیم، رحمانی فضلی روز شنبه ۲۶ مرداد از کاهش ۳۸ درصدی حرکتهای اعتراضی مردم علیرغم افزایش نارضایتی آنها، حرف زد. وی علت فروکش کردن حرکتهای اعتراضی را درک مردم از «فضای کشور» و حمایت از رژیم در جنگ اقتصادی دانسته است. وی که خود شریک سرکوب کارگران است، بی شرمانه به کارگیری تمام ابزارهای سرکوب برای خواباندن شورشهای مردمی و حرکتهای اعتراضی را کتمان می کند.
افزایش بیکاری
با توجه به بحران در تولید و تعطیلی یا نیمه تعطیلی واحدهای تولیدی، افزایش بیکاری، به کارگیری کارگران بدون قرارداد افزایش پیدا کرده است. کارگرانی که بدون قرارداد کار می کنند طبیعی است که شامل قانون کار نشده و از داشتن حق بیمه و یا بیمه بیکاری تامین اجتماعی در پی از دست دادن کار برخوردار نخواهند بود.
بر اساس گفته های علی خدایی عضو شورای عالی کار، «۳و نیم میلیون نفر کارگر زیرزمینی در کشور است که در کارگاههای فاقد هرگونه قرارداد و بیمه تامین اجتماعی و نظارت وزارت کار و رفاه اجتماعی کار می کنند.» (تسنیم، ۲۲ مرداد ۹۸)
شمار این تعداد کارگر بدون قرارداد، روی دیگر مناسبات کار و تولید در اقتصاد حکومت فاسد ولایت فقیه است.
اعتراض به خصوصی سازی
یکی از محورهای اعتراض کارگران هفت تپه به خصوصی سازی شرکت نیشکر هفت تپه و افشای چگونگی روند خصوصی سازی شرکت بود. در میانه دعوای باندهای حکومتی، بخشهایی از دزدیهای فامیلی رئیس خصوصی سازی پرده برداری شد. ۵۵ نفر از مجلس نشینان خواستار رسیدگی به پرونده های واگذاری صنایع دولتی به بخش خصوصی توسط رئیس خصوصی سازی شدند. وی که باعث بیکاری میلیونها کارگر و تعطیلی بزرگترین بخشهای تولیدی شده است آنقدر پارتی اش در دستگاه حکومت قوی است که بدون هیچ فشاری خودش استعفا داده است.
این روزها آمارهایی که از فساد دانه درشتها از زبان خود حکومتیان مطرح می شود بسیار تکان دهنده است. به مدد جنگ قدرت بر سر جانشینی خامنه ای، برخی از بگم بگمها به سطح آمده است. آخوند حجتی کرمانی ناپرهیزی کرده و تصویر درستی از وضعیت فساد درون هرم قدرت را بر زبان آورده است. وی در کوتاه آوردن فتیله دعوای یزدی و لاریجانی گفت: «نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است و احتیاج به شیمی درمانی همه جانبه دارد.»
از افشای «فساد یک باند امنیتی» در وزارت اطلاعات و قوه قضائیه، توسط زاکانی، افشای حلقه بزرگ فساد اکبر طبری، سعید مرتضوی، حمید باقری درمنی، بابک زنجانی، حسین شیرازی منش و فاضل لاریجانی ....... تا صادق آملی لاریجانی و.... وعده های رئیسی برای مبارزه با فساد، همه اینها مانند شیمی درمانی در مورد سرطان رژیم عمل نخواهند کرد. این غده سرطانی تنها به دست توانای مردم ایران از ریشه کنده خواهد شد. تنها راه غلبه بر بحران، سرنگونی از بیخ و بن رژیم با تمام جناحهای آن خواهد بود.

torsdag 5 september 2019

فشار جهانی و سیاست انتحاری رژِیم ....... زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر .... پنجشنبه ۱۴ شهریورفشار جهانی و سیاست انتحاری رژِیم
زینت میرهاشمی
اعلام گام سوم در کاهش تعهدات برجامی از طرف حسن روحانی به موازات دلالیهای بی نتیجه مکرون را اگر در کنار اظهارات باج گیرانه دیگر پایوران رژیم بگذاریم، عمق سیاست راهبردی رژیم یعنی تهدید، باج گیری و گروگان گیری در روابط بین المللی نشان داده می شود. این سیاست به شرط پایبندی آمریکا به فشار حداکثری، سیاستی نه تاثیرگذار بلکه سیاستی انتحاری و بن بست بیشتر برای رژیم را همراه خواهد داشت.
عقب نشینی حسن روحانی از حرفهایی که هفته پیش در مورد مذاکره زده بود و اعتراف مجدد او به این امر که فقط رهبری است که در این موارد تصمیم می گیرد، وضعیت بحرانی رژیم در برابر بن بستی که جز نرمش را در برابر خود نمی بیند نشان می دهد. ناامیدی حسن روحانی به کمک اروپا، بی اثر بودن تهدیدهای قبلی و همچنین گام سومی که قرار است دو روز دیگر برداشته شود، است.
عمق چرایی کاربرد این تهدیدها را روزی نامه کیهان ارگان بیت خامنه ای بیان کرده است. کیهان شریعتمداری که موضع گیریهای حسن روحانی را یک عقب نشینی می داند در شماره روز پنجشنبه ۱۴ شهریور می نویسد: «ماهیت اصلی ضرب الاجل بر پایه وارد کردن شوک به طرف مقابل و وادار کردن او به عقب نشینی و تغییر رفتار است.»
اظهارات عراقچی و ظریف بر روش باجگیری از طریق تهدیدهای به قول کیهان «شوک» آور تاکید می کند. عراقچی معاون سیاسی ظریف، اجرای کامل برجام را به دریافت ۱۵ میلیارد دلار از طرف فرانسه طی ۴ ماه دانست. حسن روحانی هم گفت «نفت ما را نقد یا نسیه بخرند تا به برجام متعهد بمانیم.»
در حالی که رژیم به نتیجه دلالی فرانسه و کسب ۱۵ میلیارد دلار چشم دوخته است، اعلام تحریمهای جدید از طرف دولت آمریکا، خط بطلان بر یک هفته تلاش و کرنش رژیم، از تور مسافرتی ظریف تا ورود هیات اقتصادی بدون ظریف به فرانسه در روز دوشنبه، کشید.
می توان تصور کرد که وضع رژیم تا کجا زیر فشار تحریمها خراب شده که وعده نفت نسیه و مجانی داده و سرنوشت تهدیدهایش را به کمک ۱۵ میلیارد دلاری فرانسه وصل کرده است.
می توان تصور کرد در حکومتی فاسد، چرا این مقدار پول اهمیت پیدا می کند زیرا این پول مانند آزاد شدن پولهای بعد از توافق برجام به حال مردم تاثیری نخواهد گذاشت بلکه به جیب عده ای مفتخوار و فاسد سرازیر خواهد شد.
روز چهارشنبه دولت آمریکا، شبکه ای از شرکتها، نفتکشها و افراد وابسته به سپاه پاسداران را در لیست تحریمها قرار داد. دلیل این تحریمها، انتقال میلیونها دلار محموله نفتی به سوریه اعلام شده است.

onsdag 4 september 2019

فُرود طلیعه یک جنگ نابرابر در مزارع اسراییل ...... منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۱۳ شهریور فُرود طلیعه یک جنگ نابرابر در مزارع اسراییل
منصور امان
کوه تهدیدهای آخرالزمانی ج.ا و مُزدوران لُبنانی اش در واکُنش به حمله های اخیر اسراییل موش زایید. شلیک چند خُمپاره به زمینهای کشاورزی و پرتاب موشک دستی به سمت یک خودرو نظامی، همه وزنی است که همریشان لاف زن توانستند در ترازوی مُعادله با این کشور بگذارند.

اقدامات مزبور می بایست به عُنوان واکُنش جدی مُلاها و دست نشاندگان شان به رشته حمله های سنگینی انگاشته می شد که اسراییل به گونه پیاپی به مواضع، تاسیسات و انبارهای نظامی رژیم مُلاها در سوریه، عراق و اینک لُبنان انجام می دهد.

در برابر آخرین حملات از این نوع که به یک مرکز موشکی رژیم مُلاها در جُنوب شهر بیروت صورت گرفت، سرکرده واحد تروریسم برون مرزی ج.ا، قاسم سُلیمانی، رجز خواند که این "آخرین دست و پا زدنهای رژیم صهیونیستی خواهد بود". همزمان، جنگ سالار لُبنانی مُلاها، شیخ حسن نصرالله، نیز لاف زنان گفت واکُنشی نشان خواهد داد که "رژیم صهیونیستی شهامت تکرار این تجاوزات را از سر بدر کند".

حمله موضعی اخیر اسراییل به بیروت در چارچوب یک مُعادله ژئوپولیتیکی گسترده تر قرار گرفته که در مرکز آن سوریه جای دارد. رژیم مُلاها تمام تلاش خویش را برای پا سفت کردن نظامی در این کشور به کار گرفته تا بتواند پروژه ایجاد کُریدوری تدارُکاتی از تهران تا مدیترانه را عملی کرده و رویای جُنون آمیز "هلال شیعی" را به واقعیت بدل سازد.

اسراییل در چند سال اخیر و به ویژه در ماه های گذشته خود را به عُنوان یک مانع جدی بر سر راه این نقشه نشان داده است. تل آویو نمی تواند به طرحهای توسعه طلبانه رژیمی که در پی "محو اسراییل از روی نقشه جُغرافیا" است، اجازه پر و بال گرفتن و عملی شدن بدهد. این رویکرد به ویژه در سوریه مُشاهده پذیر است؛ جایی که نیروها و امکانات سپاه پاسداران و نیروهای مُزدور آن زیر آتش دایمی اسراییل قرار دارند.

رویکرد سخت اسراییل در حال آن است که سرمایه گذاری هنگُفت حاکمان کشور در سوریه را بر باد دهد. آنها جنگ وحشیانه و خونین رژیم اسدها علیه مردُم خود را موهبتی آسمانی انگاشته و با تمام توان مالی، انسانی و لُجستیکی که می توانستند از مردُم ایران غارت کنند، به مُشارکت در آن پرداختند. جنگ طلبان ولایتی حساب گُشاده دستانه ای روی استقرار دایمی در سوریه و گُشودن یک جبهه دیگر برای باجیگیری و تضمین بقا باز کرده اند که اینک با مُداخله اسراییل، به صفر نزدیک می شود.

جالب اینجاست که چنین می نماید حاکمان نابخرد کشور از واکُنش اسراییل غافلگیر شده باشند و این با وجود لشکرکشی علنی و لفاظیهای جنگی روزانه آنها علیه این کشور است. بنابراین به نظر می رسد که رژیم مُلاها پیش از آنکه ابزارهای بازدارنده ای علیه اسراییل در دست نداشته باشد، طرح استقرار در سوریه را باید فراموش کند.

این به معنای انتقال تمرکُز نظامی مُلاها از سوریه به اسراییل است که انتقال موشک و امکانات بهینه کردن هدف گیری آن در لُبنان و عراق، بخشی از آن به حساب می آید.

تحرُکات ج.ا، منطقه را آبستن یک جنگ دیگر می کند که بی تردید پیامدهای آن به مرزهای لُبنان و عراق محدود نخواهد ماند. جنگ نامُتوازن با اسراییل و هم پیمانانش می تواند برای طرفهای جنگی آنها در عرض چند هفته همان میزان خساراتی را به بار بیاورد که سوریه در ظرف هشت سال مُتحمل گردیده.

måndag 2 september 2019

سرکوب با چاشنی پوپولیسم قضایی ...... منصور امان.


فراسوی خبر... دوشنبه ۱۱ شهریور 
سرکوب با چاشنی پوپولیسم قضایی
منصور امان
کارناوال "فساد ستیزی" رژیم ولایت فقیه هلهله کنان و بوق کشان برای دور تازه ای از نمایش از زیر "خیمه نظام" سر به بیرون گذاشته، با این حال حاکمیت به سختی می تواند انگیزه واقعی خود از راه اندازی آن را پنهان کند.

به مُوازات دراز کردن چند تبهکار پیشانی سفید حُکومتی، پروژه ارعاب جامعه و سرکوب بخشهای فعال آن با شدت تمام به جریان افتاده است. حاکمیت افسار اراذل بسیجی و لباس شخصی اش را رها کرده تا شلاق اقتدار آن را در مُحیطهای عُمومی بر پُشت زنان و مردان فرود بیاورند. از سوی دیگر، "نظام" تلاش می کند به وسیله ایجاد دسته های رنگارنگ گزمه، چیدن نیرو در مترو، پارک، مراکز تفریحی، خیابانها و جاده های بین شهری، تشویق به جاسوسی پیامکی و احضار انبوه، ترس و احتیاط را همگانی کرده، روحیه اعتراضی توده مُعترض را تخریب کند و آن را به انفعال بکشاند.

همزمان، دستگاه حاکم پیگرد و سرکوب کوشندگان مدنی، مُخالفان حجاب اجباری، کارگران، دانشجویان و روزنامه نگاران را شدت داده است. وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران فعالانه مشغول دستگیری، شکنجه و اخذ اعترافات اجباری هستند و شانه به شانه آنها، دادگاه های حُکومتی هر گونه ظاهر سازی را کنار گذاشته اند و به صورت سریالی احکام مسخره و همزمان ظالمانه صادر می کنند.

این یک پروژه هماهنگ و سازمانیافته است که دستگاه قضایی یکی از ابزارهای آن و البته از مُهمترین آنها به حساب می آید. از این رو، دستور کار اصلی این ابزار نیز ماده دیگری جُز تزریق وحشت و سرکوب را بر خود نوشته ندارد. "مُبارزه با فساد" پرده ای است که وظیفه دارد نمایش اصلی را از دید تماشاچیان پنهان کند یا دستکم کراهت آن را تخفیف دهد.

هدف دیگری که حاکمان کشور از معرکه "دُزد گیری" در پی آن هستند، تخلیه خشم مُتراکم و روزافزون جامعه از فساد دستگاه حاکم و شکاف هولناک طبقاتی بین "پایین" و "بالا" است. موج نفرت مردُم، رژه اشرافیت مُهر-پیشانی با خودروها، کاخها، ویلاهای لوکس و انگل زاده های دریده اش را همراهی می کند. آنها که رانت پنجاه هزار تومانی را کُمک خرج می دانند، هر روز ارقام افسانه ای تازه تری از راهزنی و غارت در این یا آن بخش حُکومت و دولت به صورتشان سیلی می زند و به همان اندازه در برابر حاکمیت گارد می گیرند.

فساد اُستخواندار و فراگیر "نظام"، جبهه ای عُمومی و گُسترده شده در سطح جامعه را نیز علیه خود گشوده است. حاکمیت می کوشد بر این تضاد عُمومیت یافته، با راه حلهای عوام پسندانه چیره شود. در مرکز این تلاش، ترتیب دادن نمایشات گلادیاتوری با افکندن چند قُربانی "خودی" در برابر حیوانات درنده قرار دارد. حاکمان کشور به سبک فرمانروایان رُم باستان، عوام را به نمایش یک درگیری مُهیج دعوت می کنند تا سرگرم شوند. آنها گمان می برند همانگونه که نمایشهای مزبور در آن زمان شهوت خُشونت و خونریزی تماشاچیان رُمی را ارضا می کرد، اینک نیز "کولوسئوم" قضایی بتواند آتش خشم و بیزاری جامعه را نسبت به فسادی که آن را مُحاصره و غارت می کند، فرو بنشاند و عطش توده ها به عدالت را سیراب کند.

در این میان برای جلب مُشتری، به پوپولیسم قضایی دستگاه حاکم یک خرمُهره ناسیونالیستی هم آویخته شده. روزنامه اندرونی رهبر ج.ا، دستیار مُرشد معرکه را "کورش کبیر" خوانده تا به این پروژه امنیتی رنگ ملی بزند و به جامعه ای که با سیاست، ایدیولوژی و فرهنگ ملی و ملت ستیز رژیم ولایت فقیه مرزبندی دارد، قالب کند.

وحشت از خیزش، "نظام" را به دست و پا انداخته و به چاه تصمیمهای گیج سرانه افکنده است. حاکمیت از یکطرف در پی جلب توجُه و دلبری از جامعه است و از طرف دیگر با شمشیر سرکوب از تن آن خون می ریزد. این ناهمگونی، دُم هر دو خروس لحاف "آقا" را نیز پدیدار کرده.

söndag 1 september 2019

حراج اتوریته خامنه ای _ مهدی سامع.


حراج اتوریته خامنه ای _ مهدی سامع


ولی فقیه نظام در روز چهارشنبه ۳۰ مرداد از رسانه ای شدن جدال بین ایادی و گماشتگانش، ابراز نگرانی کرد. خامنه ای در ملاقات با کارگزاران ولایت اش گفت «اختلاف‌ طبیعی بین مسئولان نباید رسانه ‌ای شود.»
ولی فقیه حق دارد که از رسانه ای شدن «اختلاف طبیعی بین مسئولان» اظهار نگرانی کند. زیرا رسانه ای شدن گسترده جدال بین دو آیت الله، که هر دو از فقهای شورای نگهبان و برخی پستهای حساس دیگر هستند، درهم شکسته شدن اتوریته ولی فقیه را در مقابل چشم همگان قرار می دهد.
شیخ محمد یزدی در جلسه با «مسئولان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه» که در روز یکشنبه ۲۰ مرداد امسال برگزار شد، در مورد شیخ صادق آملی لاریجانی می گوید؛ کسی که وضع مناسبی نداشت اکنون زندگی آنچنانی دارد. آخوند محمد یزدی که خود از دزدان و تبهکاران طراز اول در دوران حیات رژیم است، خطاب به آخوند لاریجانی که وی نیز در دزدی و چپاول زبان زد خاص و عام شده می گوید: «هرچند در مساله ‌ای نظر ولی فقیه خلاف عقیده من باشد، موظفم که اطاعت کنم؛ چون ضررش کمتر از شکستن حرمت ولایت و حاکمیت است. فلانی می ‌گوید اگه این کار را نکنید نجف می‌ روم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم به‌ هم می‌خورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رییس دفتری [اکبر طبری، معاون اجرایی لاریجانی در دوران ریاست قوه قضائیه] که ۱۰ سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر می‌ شود، بعد اعتراض می‌کند که چرا گرفتید؟! به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! از کجا آوردی ساختی؟» (سایت آفتاب، شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸) موضوع «نجف می روم» مربوط به نامه تهدید آمیز لاریجانی به خامنه ای در مورد دستگیری طبری است.
سخنان محمد یزدی آن چنان گزنده بود که رسانه های وابسته به باند خامنه ای چند روزی از تایید آن خودداری کرده و حتی یک مقام از حوزه قم آن را تکذیب کرد. حمزه قربانی، مدیر روابط عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه [جاهلیه] قم به خبرگزاری فارس گفت: «متنی که در فضای مجازی به آیت ‌الله یزدی منتسب شده است، سندیت ندارد و صرفا محتوایی مورد تایید است که در پایگاه اطلاع ‌رسانی جامعه مدرسین منتشر شده باشد.»
اما پاسخ کتبی صادق لاریجانی مشخص کرد که یزدی آن حرفهای گزنده را واقعاً بیان کرده و نامه نگاری تهدید آمیز لاریجانی به خامنه ای هم شایعه نیست و اسلام پناهان همه دروغگو هستند.
صادق لاریجانی که اکنون ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را به عهده دارد، در پاسخ به محمد یزدی، سخنان او را «‌موهن» و «‌دروغ» می داند. لاریجانی پیرمرد بودن یزدی را به رُخ اش می کشد و سکوت در مقابل او را به همین دلیل می داند.

صادق آملی لاریجانی در نامه شدید الحن خود که روز یکشنبه ۲۷ مرداد در وبسایت رسمی مجمع تشخیص مصلحت نظام درج و پس از آن در بسیاری از رسانه ها بازتاب یافت، می نویسد: «اکنون احساس می‌کنم بازیهای صدا و سیما و برخی نهادهای دیگر به نقطه ‌ای رسیده است که سُکوت در مقابل آن جایز نیست.
قبلاً هم مکرر در جلسات شورای نگهبان یا مجالس دیگر، مطالبی از این دست بیان کرده ‌اید که بنا به مصالحی در مقابل آن سُکوت کرده‌ ام. اما اکنون می ‌بینم این سُکوتها نه فقط اسباب تَنَبُه حضرتعالی نشده، بلکه پیش ‌تر هم رفته ‌اید و مطالب خلاف واقع و توهینهای دیگری هم بر آن افزوده ‌اید. ...آیا کسانی که امروز برای شفافیت و مبارزه با فساد سینه چاک می ‌کنند و ماهها برای دستگیری فردی که نه معاون بنده بوده و نه رئیس دفتر بنده فضاسازی کرده ‌اند، آیا همین کار را برای آقای شریفی قائم ‌مقام شهردار اسبق تهران و آقای سیف معاون اقتصادی اطلاعات سپاه و ... کرده ‌اند و فساد آنها را به آقای قالیباف و آقای طائب و دیگران سرایت داده ‌اند؟!....بنده هیچگاه نگفته ام که اگر فلانی را دستگیر کنید نجف می روم. این دروغی است که عده ای شایع کرده اند و دفتر بنده هم رسماً آنرا تکذیب کرده است، حال شما چه انگیزه ای دارید که این دروغ را تکرار می کنید؟ ... برای اینکه بنده را تخریب کنند، اول در فضای مجازی تا توانستند شأن آن متهم را بالا بردند، نه فقط در رسانه های ضد انقلاب، بلکه در همین رسانه های رسمی داخلی از صدا و سیما گرفته تا خبرگزاریهای رسمی. خبرگزاری مهر در این رابطه نوشته بود: "یک مقام ارشد قضایی بازداشت شد"، آخر چرا این دروغهای شاخدار را می پراکنید؟ اصلاً این آقا مقام قضایی بود تا ارشد باشد؟! در همین رسانه ملی، برخی خبرنگاران در این باره طوری سخن گفتند که گویی نقش بی بدیلی در مدیریت دستگاه قضایی داشته است. و همه اینها دروغی بود فوق دروغ. مدیریت دستگاه قضایی در دست مسئولان عالی قضایی بود: یکی نیست از این خبرگزاریها و صدا و سیما بپرسد این آقا در تصمیمات کدام مسئول قضایی موثر بوده است؟» وی همچنین مدعی می شود که سینه اش «خزانه ‌الاسرار» مسئولان و شخصیتهای نظام است.
انتشار این نامه جدال بین دو مقام کلیدی نظام را به بخشهای گوناگون حاکمیت سرایت داد. خبرگزاری فارس وابسته به سپاه منفور پاسداران، در اقدامی عجیب، خبر نامه صادق لاریجانی علیه محمد یزدی را در صفحه سیاسی خود بایکوت کرد و وبسایت مجمع این نامه را از صفحه خود حذف کرد.
این تصویر نه چندان روشن از جدال بین آیات عظام است که با ادبیاتی کم سابقه بیان شده است.
شیخ محمد یزدی از نزدیکان به خمینی و خامنه ای، عضو فقهای شورای نگهبان، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس حوزه علمیه قم [کانون جهل و خرافات] و شیخ صادق آملی لاریجانی، مورد تائید خامنه ای، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو فقهای شورای نگهبان و مدیر یک مدرسه مذهبی، هر دو از وابستگان بی چون و چرای ولی فقیه و در باند موسوم به اصول گرایان قرار دارند. از این رو جدال مهمترین کارگزاران ولایت خامنه ای، نمی تواند یک جدل «طلبگی» توصیف شود. نگرانی عَمَلِه و اَکَرِه خامنه ای از این جدال پرهزینه نه بر سر دلسوزی برای این یا آن طرف که در اساس برای وارد شدن ضربه دیگری به اتوریته ولی فقیه از درون باند اصول گرایان [ذوب شدگان در ولایت] است.
مقاله مذمت آمیز روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران، اظهار نگرانی ناصر مکارم شیرازی، از مراجع ‌قدرتمند و پرسابقه قم، یادداشت حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان، پادرمیانی آخوند جنتی برای آشتی دادن طرفین دعوا، تماس تلفنی آخوند نوری همدانی با یزدی و لاریجانی و .... بیش از آن که تدبیری برای تخفیف جدال بین دو مقام موثر نظام باشد، تلاشی برای مِهار فروریزی اتوریته ولی فقیه است. این جدال اگر برای حذف تدریجی برادران لاریجانی و یا جنگ برای جانشین خامنه ای باشد، در اساس نتیجه درهم شکسته شدن اتوریته ولی فقیه است.
تلاش برای بازسازی اتوریته خامنه ای که از سال ۱۳۸۸ به وسیله سریالی از توفانهای اجتماعی با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر خامنه ای» ضربه خورده، اکنون با جدال آیات عظام خنثی می شود.
مردم ایران در دی ماه ۱۳۹۶ تکلیف خود را با نظام و همه باندها و دسته بندیهای درونی آن روشن کردند. رژیم فاقد هرگونه پشتیبانی مادی از جامعه است و یکی از علامتهای بحران و شرایط انقلابی تشدید تضاد در درون هرم قدرت است که اکنون به درون اَیادی راس هرم کشیده شده است.
حسین موسوی تبریزی، بیدادستان کل ارتجاع و ضد انقلاب در دوران خمینی بر بی پایه بودن نظام اعتراف می کند و می گوید: «تعداد شرکت کنندگان در نماز جمعه کل کشور به ۱۰۰ هزار هم نمی رسد.» (اعتماد آنلاین، جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۸)
در این شرایط مساله اصلی برای ولی فقیه مِهار توفان جامعه و برای ایادی او تقسیم قدرت و ثروت است و برای همین اتوریته خامنه ای را به حراج گذاشته اند.

منبع: نبرد خلق شماره ۴۱۵، آدینه اول شهریور ۱۳۹۸ - ۲۳ اوت ۲۰۱۹