fredag 31 augusti 2018

پایگاههای موشکی زیر ذره بین ..... زینت میرهاشمی.


فراسوی خبر ... شنبه ۱۰ شهریور 
پایگاههای موشکی زیر ذره بین
زینت میرهاشمی
رژیم جمهوری اسلامی بعد از مزه مزه کردن آب نبات اتحادیه اروپا در کمک ۱۸ میلیون یورویی، حالا باید تندی فلفل دولت فرانسه را نوش جان کند. به نظر می رسد التماسهای حسن روحانی در مکالمه تلفنی اش با امانوئل مکرون در هفته پیش تاثیری نداشته است.
اعلام موضع قاطع وزیر خارجه فرانسه در روز پنجشنبه ۸ شهریور بعد از توصیه به دیپلماتهای فرانسوی برای نرفتن به ایران، شوک دوم برای دولت کلید دار که روی اختلافهای تجاری بین اروپاییها، به ویژه فرانسه با آمریکا حساب باز کرده بود، اتفاق افتاده است.

وزیر خارجه فرانسه روز پنجشنبه خیلی صریح و روشن بر سه موضوع ناخوشایند رژیم انگشت گذاشت. فعالیتهای موشکی، فعالیتهای هسته ای پس از سال ۲۰۲۵، (پایان توافق برجام) و سیاستهای مداخله گرانه رژیم در منطقه. اگر چه دولت فرانسه خواهان حفظ برجام با همان شکل و شمایل است، اما پیشبرد این سه موضوع از آن جایی که حیات و ماندگاری رژیم به این سه وصل است، ادامه برجام در همان محتوا و پذیرش سه خواست محوری فرانسه به معنی پذیرش رژیم ولایت فقیه با زیر منگنه گذاشتن بالها و دستهای آن در منطقه است و این خود به معتی ولایت فقیه بی پَر و بال است.
بستن شتاب زده «تفاهم نامه راهبردی» با دیکتاتور دمشق و ساخت موشک بالستیک و ارسال آن به گروههای طرفدار در عراق (خبرگزاری رویتر) برای رهایی از زیر منگنه فشار است.
در مرداد ماه، پایوران رژیم از امضای یک «تفاهم نامه راهبردی» در سوریه خبر دادند. محتوای این تفاهم نامه تاییدی است بر هزینه میلیاردها دلار در هر سال برای دوام دیکتاتوری بشار اسد. بر اساس گفته امضا کنندگان، «مهمترین بندهای توافق همکاری نظامی با سوریه شامل بازسازی نیروهای مسلح و صنعت نظامی، دفاعی سوریه است».
ساختن 30 هزار واحد مسکونی یکی دیگر از بندهای مهم این قرار داد است. (خبرگزاری حکومتی مهر، ۹ شهریور)
در همین راستا، خبرگزاری رویترز روز آدینه ۹ شهریور گزارشی از ارسال تعدادی موشک بالستیک از طرف رژِیم به نیروهای وابسته به خود در عراق منتشر کرده است. بر اساس این گزارش رژیم برای پشتوانه خود چند ده فروند موشک از نوع زلزال، فتح 110 و ذوالقار ارسال کرده است.
این فعالیتهای تروریستی و برون مرزی در حالی صورت می گیرد که شعار «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن» تبدیل به یکی از شعارهای فراگیر و عمومی مردم شده است. رژیم ولایت فقیه با نادیده گرفتن این خواست مردمی هر چه بیشتر گور خودش را می کند. 

چهار زندانی سیاسی، آرش صادقی، لقمان و زانیار مرادی و سعید شیرزاد، محبوس در زندان رجایی شهر کرج،..


چهار زندانی سیاسی، آرش صادقی، لقمان و زانیار مرادی و سعید شیرزاد، محبوس در زندان رجایی شهر کرج، در سوگ ۴ فعال محیط زیست که در آتش سوختتد و جان سپردند با خون دل نوشته اند:
متن کامل این نامه به نقل از هرانا،
“من آنی‌ام که به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت خوشم و هم
به فرمان حقیقت افتم اندر قبر با شادی
که تا بیرون کشم از قعر ظلمت نفس آزادی
در بهت و ناباوری تمام خبر جانباختن و در آتش سوختن شریف باجور و چند تن دیگر از دوستانش وجودمان را به آتش کشید؛ در خود مانده‌ایم چگونه با این واقعیت تلخ کنار بیاییم که بلوط‌های زاگرس رفیقی شریف را از دست دادند و با در آتش سوختنش این‌بار زاگرس برای همیشه داغدار شد و در آتش سوخت.
شریف باجور که به غایت نامش شریف بود و اندوه از دست دادنش زاگرس را برای همیشه عزادار کرده است و در تمامی این سال‌ها رفیق و همراه کوه‌ها و دشت‌ها و جنگل‌های کردستان بود و اگر در هر جای دیگری از این کره خاکی می‌زیست جان‌باختنش عزایی عمومی می‌شد ولی در سکوت خبری رادیو و تلویزیون حکومتی برای همیشه در قلب مردمش جاودانه و قهرمان شد و داغی ابدی را بر دل ملتش نهاد و شریفی چون او را که کمتر به چشم دیده، او که غمخواری بود که راه نوین مبارزه را برای ملتش به جاگذاشت.
راه نوینی که با دست‌های خالی حافظ و نگهبان بلوط‌های زاگرس بود و با پاهایش برای جهانی از صلح رکاب زد که لایق نام شریفش بود و وجودش را به دور از فلش‌های دوربین و خبرهای رسانه‌ای به گرسنگی سپرد.
ما تنی چند از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت این تراژدی اسفناک را به بازماندگان این والاشریف جانباخته و دیگر در آتش سوختگان زاگرس که متاسفانه نامشان را نمی‌دانیم و به رفقا و یاران وی در انجمن سبز چیا و تمامی دلسوزان محیط زیست و همینطور به ملت کردستان که والاترین شریف زمانه‌اش در آتش سوخت را تسلیت می‌گوییم و خود را همدرد آنان می‌دانیم که درد جانباختن این عزیزان وجودمان را دگرباره به آتش کشید و خود نیز در این آتش سوختیم.

onsdag 29 augusti 2018

تشکر خامنه ای از روحانی برای حفظ حرمت دزدان دانه درشت ..... زینت میرهاشمی.

تشکر خامنه ای از روحانی برای حفظ حرمت دزدان دانه درشت
زینت میرهاشمی
یک روز بعد از سخن پراکنی روحانی در مجلس ارتجاع، خامنه ای وارد گود شد و از وی برای حفظ حرمت دزدان دانه درشت و بازی خوب در سیرک مجلس، قدردانی کرد. رمز آب نبات خامنه ای به روحانی در قبال حرف شنوی وی را می توان از همان جمله آغازین روحانی در روز سه شنبه ۶ شهریور پیدا کرد. در حالی که باند ذوب شدگان در ولایت به نیابت از خامنه ای با طرح ۵ سوال از روحانی و در پایان ناکافی دانستن پاسخها به ۴ سوال، از چماق استفاده کردند، روحانی با حرفهای کلی و بی سر و ته و از موضع وحدت، خامنه ای را شاد کرد.
روحانی در شروع صحبتش اشاره به دیدار با ولی فقیه و توصیه های او کرد و در پایان هم، تصمیم خود را در اجرای فرامین خامنه ای اعلام کرد.
بر این منظر، خامنه ای در حالی که هر گونه مذاکره با آمریکا را ممنوع کرد، امید روحانی به بازگشایی راهی برای برون رفت از بحران تحریمها را با دعای خیر برای روحانی به نا امیدی تبدیل کرد و مدال «متانت» را بر سینه او چسباند.
به نظر می رسد این که لاریجانی اعلام کرد «سوال از روحانی قابل ارجاع به قوه قضائیه نیست»، به فرموده ولی فقیه مطرح شده است.
خامنه ای برای سرپوش گذاشتن بر بحران حکومتی و شکافی که در مجلس ارتجاع در روز سه شنبه ۶ شهریور برای همگان عیان شد، در مقام «رهبر» قدرتمندی وارد میدان شد تا وانمود کند که تضاد قوه مقننه و مجریه «نمایش اقتدار» نظام است. وی گفت:«خداوند به آقای رئیس جمهور و قوه مقننه خیر بدهد که مشترکاً چنین نمایش اقتداری را نشان دادند.»
ولی فقیه در نقطه ای «نمایش اقتدار» را مطرح می کند که در ضعیف ترین موقعیت قرار دارد.
در کنار هارت و پورت خلیفه ارتجاع در رابطه با دشمن و رد هر گونه مذاکره ای، شکایت رژیم از آمریکا به دادگاه بین المللی لاهه بسیار مسخره است. در حالی که طی ۴ دهه، پرچم آمریکا در سیرکهای خیابانی رژیم آتش زده می شود و اسم آمریکا در تابلوی دشمنان در ردیف اول است، رژیم علت شکایت خود را، نقض پیمان دوستی، روابط اقتصادی و حقوق کنسولی بین دو کشور اعلام کرده که در زمان حکومت محمد رضا شاه پهلوی در تاریخ ۸ مه ۱۹۵۵ (یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۳۴) بین دو کشور امضا شده است. این بدان معنا است که آمریکا زیر دوستی زده و نباید تحریم علیه دوست برقرار کند. جریان این دادگاه که این روزها در جریان است، نمایشی از بیچارگی رژیمی فرسوده است که در دو نقش بازی می کند. هم تحریمها ورق پاره هستند و آمریکا هیچ غلطی نمی توانند بکنند و هم این که با استناد به پیمان دوستی که بیش از ۶۰ سال قبل امضا شده، به دادگاه لاهه رجوع می شود.
در فراسوی برکناریها و بده و بستانهای خامنه ای و روحانی، روشن است که هر چقدر پایوران رژیم تلاش کنند نمایشی از وحدت نشان دهند، سودی عاید آنها نخواهد شد. زیرا نه شرایط بین المللی و نه شرایط داخلی، امکان حل بحران حکومتی و تعمیر کشتی شکسته حکومت را به سرنشینان آن نخواهد داد. 

روحانی شریک یا گروگان خامنه ای؟ .....منصور امان.

روحانی شریک یا گروگان خامنه ای؟
منصور امان
نمایش وحدت حُجت الاسلام حسن روحانی در مجلس شورای اسلامی، پروسه تدریجی خزیدن خفت بار جناح میانه حُکومت و زائده های "اصلاح طلب" آن به زیر عبای حمایتی باند حاکم را تکمیل کرد. برخورد مُحتاطانه و از سر ضعف وی به چالش مجلس اُصولگرا، به صورت مُوقت توازُن سیاسی شکل گرفته زیر خیمه "نظام" را به دوران پیش از "برجام" بازگردانده است.

آقای روحانی که به ظاهر برای توضیح علت بُحران اقتصادی و شرایط وخیم کشور به مجلس احضار شده بود، همه مهارت خود در شُعبده بازی با کلمات را برای فرار از این امر به کار گرفت. او گاه با انکار بُحران همه جا حاضر موجود و فرو کاستن آن به "آسیب" و گاه نیز با ارایه آمار و ارقام از پیشرفتهای نامرئی اقتصادی و دستاوردهای مُدیریتی موهوم دولت، به ماله کشی واقعیت پرداخت.

همین شیوه را او پیرامون دلایل شکست "برجام"، بُحران خارجی و تحریمها به کار بست. آقای روحانی آسمان و ریسمان را به هم بافت تا نقش "رهبر" و باند او در به شکست کشاندن توافُق وین و بُحران آفرینی بی وقفه آنها در مُناسبات خارجی را از این مُعادله پاک کند. شاهکار استدلالی این پایور سرگشته در این راستا زمانی بود که اعتراضات مردُم در دی ماه سال گذشته را علت "نماندن ترامپ در برجام" مُعرفی کرد. او به طور جدی مُدعی شد: "حادثه دی ماه آقای ترامپ را به طمع انداخت تا در اواخر دی ماه اعلام کند من در برجام نمی مانم."

رازی که آقای روحانی تلاش کرد آن را سر به مُهر نگه دارد، دیرگاهی است که بر سر هر بامی جار زده می شود. شکست برجام و بُحران اقتصادی و خارجی در پی آن، تنها به پای آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش نوشته شده و بس!

آنها بودند که با اشتباه مُحاسبه از مفهوم توافُق هسته ای، دُچار خبط دیگری شده و بی درنگ به کار صُدور جنگ و تجاوز نظامی در سوریه، مُداخله گری در عراق و لُبنان و راه انداختن جنگ نیابتی در یمن پرداختند. این مردُم دی ماه نبودند که پیاپی به "برجام" موشک بالستیک و "نُقطه زن" شلیک کردند، آنها نبودند که مانع پیوستن جمهوری اسلامی به مُعاهدات بین المللی و روند تنش زدایی شدند.

مردُمی که آقای روحانی امروز آنها را مُتهم به برهم زدن "برجام" می کند، هنوز از یاد نبرده اند که چگونه او خود در جریان کارزار فریبکارانه انتخاباتی اش هوار می کشید: "شهرهای زیر زمینی نشان دادند تا برجام را به هم بزنند. روی موشک شعار نوشتند تا برجام را به هم بزنند، برای اینکه ما نتوانیم صد درصد استفاده کنیم."

آقای روحانی که در جامه وکیل مُدافع "رهبر" و سیاستهای خانه خراب کن وی سر به آستان می سایید، آگاهانه اشاره ای به مسوولیت حاکمیت و به ویژه باند حاکم در ویرانی اقتصادی و سیه روز شدن میلیونها نفر نکرد. او از سهم "دولت با تُفنگ" در درآمدها و ثروتهای کشور و نقش مُخربی که کارتلهای اقتصادی آقای خامنه ای و داروغه هایش و بُنیادهای خودمُختار ایفا می کنند، نگفت.

رییس جمهور مُلاها در مورد هدر دادن منابع عظیم مالی کشور در سوریه و یمن و راه انداختن صنعت پُر خرج مُزدور پروری با محصولاتی همچون حزب الله لُبنان، حشد الشعبی عراق و جهاد اسلامی غزه سرسختانه سُکوت کرد. او توضیح نداد که هزینه میلیتاریسم ابلهانه حُکومت از جیب چه کسانی پرداخت می شود و چه آثاری ویرانگری در پهنه کار و زندگی جامعه بر جای می گذارد.

پدیدار شدن آقای روحانی در این نقش - گذشته از گدایی قُدرت و ثروت – سود دیگری نیز دارد. او و دولتش جاده صاف کن باند حاکم برای پیشروی به سمت شرایط حاضر بوده اند. آقای روحانی و دوستان در شکل گرفتن تدریجی فاجعه کنونی شریک هستند، "رهبر" تحریک و خرابکاری کرد، اینان برایش پوشش دیپلُماتیک فراهم کردند و پیرامون تهدیدهای این نابخردی به چشم مردُم خاک پاشیدند.

دولت بی وظیفه آقای روحانی در مدت باقیمانده از صدارتش، گروگان باند حاکم است و زیر تیغ دایمی آن قرار دارد. با این حال، صحنه رقت بار و رُسوایی که وی روز سه شنبه در مجلس بازی کرد، به معنای پایان شکاف در حاکمیت نیست، بلکه نزدیکی مصلحتی در هراس از امواج اعتراضات توده ای از یکطرف و فشار خارجی از طرف دیگر است. از این رو دوام آن نیز تابع بی قید و شرطی از این دو فاکتور و درجه و میزان آن می باشد. نفس کوتاه این وصلت را از همینجا نیز می توان شُماره کرد.

tisdag 28 augusti 2018

یک جُنبش غیر رفُرمیستی ..... منصور امان.

یک جُنبش غیر رفُرمیستی
منصور امان

جُنبش اعتراضی بدون توقُف همچنان در حال پیشروی است. یک خیزش سراسری در ماه گذشته (مُرداد)، روندی را که ماههاست علیه حاکمیت به جریان افتاده، ثبات بیشتری بخشید و پای آن به مثابه یک فاکتور اصلی در میدان تحولات را سفت تر کرد. پیوستگی زنجیره وار حرکتهای توده ای، نیروی مُحرک خود را فقط از شدت بُحران اقتصادی و اجتماعی و تحمُل ناپذیری شرایط زیست و کار انبوه مُعترضان کسب نمی کند، بلکه همزمان خواست چشم پوشی ناپذیر به تغییر این شرایط و مُبارزه جویی علیه عامل شکل گیری آن نیز در نهاد اعتراضها پرورش یافته است.

جُنبش خود را مُعرفی می کند
این ویژگی، به اعتراضهای کنونی با وجود مبنای اقتصادی – معیشتی آن و پایگاه طبقاتی نیروهای اصلی اش (کارورزان، بیکاران، تنگدستان)، ماهیتی غیراکونومیستی بخشیده است و آن را به جُنبشی با سویه های قوی سرنگونی طلبی بدل ساخته است. مرزهایی که اعتراضها علیه گرانی، بیکاری، نبود آب و برق، گردوغُبار، چپاول پس اندازها و جُز آن را از خواسته های سیاسی جدا می کند، با هر روز که از تداوُم جُنبش می گذرد، کمرنگ تر شده و فاصله دورتری از حرکت آن می یابد. در ذهن کسانی که به خیابان هُجوم می آورند، احساس و خواست سرکوب شده برای رهایی از آثار سُلطه و تنظیمات رژیم ولایت فقیه، به مُحرکی نیرومند برای براندازی خود آن بدل گردیده است. 
این امر خود را از یکطرف در آن دسته از شُعارهای مُشترکی که مُعترضان در سراسر کشور فریاد برمی آورند و از طرف دیگر در اشکال مُبارزاتی که علیه دستگاهها و نیروهای سرکوب حُکومتی به آنها توسل می جویند، به نمایش می گذارد.
گویاترین شُعار برای شناسایی درجه پیشروی جُنبش در فریادهای "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر خامنه ای" بازتاب یافته است؛ شُعارهایی که بخش تفکیک ناپذیر هر اعتراض توده ای خیابانی با هر سرچشمه اقتصادی یا اجتماعی را تشکیل می دهد. ندای مُشترک و ثابت دیگری که از شُمال تا جُنوب و از شرق تا غرب شنیده می شود، لشکرکشی حُکومت در سوریه و لُبنان و غزه را هدف گرفته. این امر مرزهایی که جنبشهای اعتراضی را از حُکومت جدا می کند را هر چه عمیق تر به درون "عُمق استراتژیک" و نقشه ها و برنامه های کلان آن کشانده است. با توجه به نقش حیاتی سیاست خارجی مُداخله گرانه و تجاوزکارانه "نظام" در ثبات و بقای آن، به خوبی پیداست که صف آرایی در برابر سیاست مزبور به خودی خود ماهیتی ثبات شکن و براندازانه دارد. 
گرایش توده به سوی شُعارهایی که آن را به رویارویی مُستقیم با حُکومت می کشاند، تصادفی نیست بلکه نخُست، برآمده از آگاهی اولیه نسبت به منشا دُشواریهای خود است و سپس، سر باز زدن از تحمُل بیشتر این شرایط را در نهاد دارد. این صف بندی بیان تضاد منافع آشتی ناپذیری است که چونان خطی قرمز مردُم با خواسته ها، نیازها و آرزوهای شان را از حُکومت با مصالح، امنیت، نقشه ها و نمایندگانش جُدا می کند.

دریافت پیام سرنگونی
هیچکس بهتر از دستگاه حاکم که آماج جُنبشهای اعتراضی قرار دارد و مساله بقا و حفظ قُدرت در مرکز توجُه و فعالیت آن قرار دارد، نمی تواند ماهیت و سمتگیری آنچه که بر سطح زندگی اجتماعی در جریان است را ارزیابی و تفسیر کند.
در همین رابطه آقای خامنه ای پیامی را به گونه وسیع مُنتشر ساخته که در آن ابتدا به یک مُخاطب مجهول و در حقیقت به طیف میانی و بدنه حُکومت می گوید "نسبت به اوضاع ما اصلا نگران نباشید" و سپس از موضعی تدافُعی اصرار می ورزد: "هیچکس هیچ غلطی نمی تواند بکند. مُطمئن باشند. هیچ تردیدی در این جهت وجود ندارد. این را به همه بگویید."
آقای روحانی نیز در تلویزیون دولتی در برابر تهدید سرنگونی گارد گرفته: "هیچ نگرانی از امنیت نظام ندارم. اینها حرفهای خیلی کودکانه ای است که چهار نفر در آمریکا که با یک مُشت تروریست در تماس و رابطه هستند، مطرح می نمایند."
به همین گونه آقای مُحمد خاتمی به صدای خیابان واکُنش نشان داده: "یکی از القائات خطرناک این است که نظام جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است. این یک جنگ روانی است و نظام فرو نمی پاشد، زیرا علاوه بر ابزارهای مُختلفی که برای حفظ خود دارد، همچنان در میان بخشهای قابل توجُهی از جامعه پایگاه دارد."
آقایان خامنه ای، روحانی و خاتمی بدینگونه با طرح مساله سرنگونی به عُنوان چالشی که نیازمند برخورد سلبی (رد، انکار یا مُنتفی دانستن) است، اعتراف می کنند که "نظام" به گونه واقعی با این تهدید روبرو گردیده. تفسیر آنها از جهتگیری اعتراضها و فضای تغییر در جامعه، همان عاملی است که واکُنش شان در برابر فروپاشی را برمی انگیزد و شکل می دهد

ناباوری به اصلاح
سمتگیری فراگیر خواسته های معیشتی به صف بندی علیه حُکومت بیان یک واقعیت دیگر نیز هست و آن ناباوری جامعه مُعترض به امکان اصلاح شرایط و بهبود وضعیت خود در چارچوب مُناسبات موجود است.
مُعترضان حل مُشکل گرانی یا گُرسنگی را به محورهای سیاسی همچون سرکوبگری و فساد حُکومت و ماجراجوییهای خارجی آن پیوند می زنند چون چشم اُمید از اصلاح جُداگانه اُمور به وسیله قانون و اقدامات اداری بُریده اند و به تجربه دریافته اند که چنین انتظاری بیهوده است. روند رو به قهقرای زندگی طی چهار دهه حاکمیت استبدادی – مذهبی و باندهای رنگارنگ آن، جامعه را به این یقین رسانده که باید فرای نمایشات انتخاباتی و ساختارهای پوشالی رسمی، خواستش را به زبان آورد و اراده اش را آشکار ساخته و تحمیل کند. مردُم مُعترض توقُع به بهبود شرایط زیست و کار خویش بنا به خواست و اقدامات حُکومت و وعده های این یا آن دسته بندی درونی اش را به گونه بازگشت ناپذیر کنار گذاشته اند و این درک را به صریح ترین بیان مُمکن در شُعار "اصلاح طلب، اُصولگرا – دیگه تمومه ماجرا" به صورت حاکمان کوبیده اند.
قُطب جامعه، قُدرت مُستقلی که تمام سیاستهای سرکوبگرانه یا فریبکارانه حُکومت در چهل سال گذشته برای خاموش و آرام نگه داشتن آن طرح و اجرا شده، به سُخن درآمده و فراسوی باندهای حُکومتی و منافع دسته بندیهای اُصولگرا، میانه و اصلاح طلب، گرد مُطالبات خود جُنبش گرفته است. طبقات و قشرهای مُعترض با تبدیل به قُطب اصلی در مُوازنه اجتماعی، آرایش سیاسی دیرینه را برهم زده اند و بخشی از بازیگران آن همچون "اصلاح طلبان" و "اعتدالیون" را بی مصرف و محکوم به زوال ساخته اند.
این یک تحوُل مُهم با پیامدهای سنگین برای حُکومتی مُستبد و ستمگر است که آماج بی واسطه مُطالبات جامعه قرار می گیرد و عُریان و بدون برگ انجیر "اصلاح پذیری" ناچار به روبرو شدن و مُدیریت خواسته های فزاینده ای گردیده که نه می خواهد و نه قادر است برآورده سازد. بخش غالب گیج سری حُکومت، باندهای درونی و مُدافعان شرمگین بیرونی آن پیرامون چگونگی برخورد با شرایط تازه و راه حلهای عقیم و مُضحک آنها برای فرستادن مردُم مُعترض به خانه، از شکل گیری چنین شرایطی در صحنه اجتماع ناشی می شود.

راه حلهای حُکومت
همزمان با موج تازه ای از اعتراضهای سراسری در مُرداد ماه، حُکومت با طرحها و نُسخه های چندگانه که آشکارا مولود دستپاچگی و فشار جُنبشهای اعتراضهای است، در برابر مُعترضان پدیدار گردید. رهبران باندهای حُکومتی، آقایان خامنه ای، روحانی، خاتمی در همان حال که دست در دست یکدیگر روی خط گُفتمان امنیتی حاکمیت مبنی بر تقسیم مُعترضان به اغتشاش گر و مُنتقد و بخش بندی سرچشمه خواسته های شان به انتظار داخلی و پول و تحریک خارجی حرکت می کنند، همزمان به آنها وعده بهبود شرایط را می دهند. ویژگی مُشترک این راه حلها نخُست، عقب بودن از خیابان و سطح اعتراضات مردُم و سپس، فریبکاری و اقدامات نمایشی به جای تغییر واقعی ریل سیاست و اقتصاد است.
طرح تغییر چند مسوول دولتی که باندهای حُکومتی مایلند با بوق و کرنا آن را به عُنوان یک تحوُل مُهم به مردُم بقبولانند، برجسته ترین اقدام سیاسی "نظام" برای پاسُخ به بُحران کُنونی است؛ یک راه حل ارزان و بی خطر برای نمایش تغییر، بدون دست زدن به چارچوبهای سیاسی و اقتصادی ضدمردُمی و ناعادلانه ای که مُهره ها و مُجریان در دایره آن عمل می کنند.
راه حل دیگر حاکمیت حتی از این نیز عقیم تر است و آن را مُستقیم از بایگانی ترفندهای لو رفته اش بیرون آورده است. اُتاق فکر "نظام" برای فرونشاندن آتش خشم جامعه نسبت به شکاف نفرت انگیز و عمیق طبقاتی، بُحران فلاکت و گُرسنگی و نیز چپاول بی پروای ثروت و داراییهای همگانی و اشرافیت مُتورم حُکومتی، آن را با نفس چرکین "مُبارزه با فساد" فوت می کند. این در حالی است که جامعه شاهد دوره های موسمی پُرشماری از "مُبارزه با فساد" به سبک رژیم ولایت فقیه بوده، بدون آنکه تغییری مُثبت و لمس پذیر را در شرایط زیست و کار خود احساس کرده باشد. تنها تغییر واقعی، سر برآوردن فساد در ابعادی کلان تر و با چهره ای کریه تر پس از پایان هر دوره فساد ستیزی حاکمیت بوده است. در همین حال ترفند مزبور در شرایط بُحرانی کُنونی، دو منظور دیگر را نیز برای حُکومت برآورده می کند: ۱- سرکوبی اعتراضهای بازار و فعالان اقتصادی زیر این پوشش. ۲- افکندن بار مسوولیت فروپاشی اقتصادی به دوش "جمشید بسم الله" ها و "جوان -های- سی ساله".  
از نظر کُهنگی و تاریخ مصرف گذشتگی، فقط ظهور حُجت الاسلام مُحمد خاتمی با چند راهکار در انبان می تواند با جنس اسقاطی "مُبارزه با فساد" رقابت کند. او قافیه بدآهنگی که نزدیک به دو دهه است می بافد را اینک شُماره گذاری کرده و به عُنوان اشعار جدید عرضه کرده است. چنین می نماید که نشستن طولانی مُدت تدارُکچی سابق پُشت درب دفتر "آقا"، حساب زمان را از دست او خارج کرده باشد. تیر ۹۷، تیر ۷۸ نیست. ته مانده توهُمی که در آن هنگام نسبت به اصلاح پذیری استبداد حاکم و توانایی "اصلاح طلبان" حُکومتی به انجام چنین مُهمی وجود داشت، سالهاست که ستُرده شده و جای خود را به آگاهی روشنی داده که عُصاره آن در شُعار "اصلاح طلب، اُصولگرا – دیگه تمومه ماجرا" بازتاب می یابد. آقای خاتمی و دُکان مربوطه سر جای واقعی خود نشانده شده اند و به این واقعیت آزار دهنده با ابراز دُشمنی نسبت به مُعترضان و "اغتشاش گر"، "کرکس" و "بی ریشه" خواندن آنها اعتراف می کنند.   

برآمد 
نیروی تغییر به عُنوان مُحرک اصلی، جُنبشهای اعتراضی را به جلو می راند. جامعه موقعیت پیشین خود را از نظر آگاهی سیاسی و زاویه نگاه به رویدادهایی که زندگی اش را تحت تاثیر می گیرد ترک گفته و به مُوازات آن گام به گام از دایره نُفوذ سیاسی، ایدیولوژیک و پُلیسی – امنیتی حُکومت خارج می شود. دستگاه حاکم از این تحوُل بوی سرنگونی را استشمام کرده و فشار آن را حس می کند، اما حجم و تراکُم نیروی "پایین" هنوز به درجه ای نرسیده که آن را وادار به عقب نشینهای کلان کند. "هنوز" اما به معنای "هرگز" نیست. دینامیسم رشد یابنده اعتراضها حاکمیت را ناچار به گُذار از سطح ترفندهای کنونی اش خواهد ساخت. بهترین نشانه برای دریافت وُرود آن به این مرحله، دست زدن به برخی گذشتهای اقتصادی است که با توجُه به خطری که در کمین "نظام" نشسته، ارزان تر از هر اقدام دیگر برای آن تمام می شود.
دُرُست در این نُقطه است که رژیم استبدادی مذهبی اما با حرکتی روبرو می شود که برخلاف یک جُنبش رفُرمیستی آن را نمی توان با چند اصلاح جُزیی راضی ساخت و فرو نشاند. اصلاحات حُکومت، پتانسیل و امکان براندازی نظم کُنونی و اصلاح کُلی را برای این جُنبش ملموس تر می کند. 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۰۲، پنجشنبه اول شهریور  ۱۳۹۷ - ۲۳ اوت ۲۰۱۸