" کانون شورش ققنوس ها "
اینک سرزمین من
آبستن ِ آوازِ بریده گلو پرندگانی ست
که در خواب ترین لحظات ِ این سیاره
جرم شان ،
سر دادن نغمه ی بیداری بود .
حجم سکوت تاریخ را ترکاندن ،
قصه نیست
ماشه ی امید بر قلب ظلمتِ بی انتها چکاندن ،
فسانه نیست
در بطن تیرگی ،
با قطره های خون ،
سترگ صبحی را پروراندن ،
چکامه نیست
واقعیتی ست ، حقیقتی ست
سیاوش وار قدم بر آتش نهادنی ست
اینک اما سرزمینِ من
کانون شورش ققنوس هایی ست
که در نفی مطلق داد ،
جرم شان ،
بانگ اذان آزادی بود .
امیر کارگر
مارس ۲۰۱۹
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar