فراسوی خبر... دوشنبه ۱۴ آبان تحریمهای فلج کننده؛ این جنگ مردُم ایران نیست
منصور امان
استراتژی حاکمان نابخرد و ماجراجوی کشور در دوره "برجام"، به سخت ترین و پُردامنه ترین تحریمهایی راه برده است که ایالات مُتحده تاکنون علیه یک کشور اعمال کرده. آنچه که آقای ترامپ و دستیارانش پُرسروصدا و با هیاهو در این باره اعلام می کنند، یک نمایش تبلیغاتی نیست، بلکه واقعیت تلخی است که آثار خسارت بار و دردناک آن برای کشور و اکثریت مردُم ایران از ماه ها پیش پدیدار شده و از امروز ابعاد گُسترده تری می یابد.
حاکمان کشور تمامی فُرصتهایی که برای جلوگیری از رسیدن بُحران به این نُقطه وجود داشت را آگاهانه سوزاندند. در حالی که "برجام" پس از انتخاب آقای ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا روی پای لرزانی ایستاده بود، آنها نه تنها فتیله ماجراجوییهای منطقه ای خود را پایین نکشیدند، بلکه تحریکات مُخرب دیگری را نیز به آن افزوده و با موشکهای شُعار نویسی شده و "شهرهای موشکی" هماورد طلبیدند.
با این حال کنار کشیدن آمریکا از توافُق هسته ای وین به گونه ناگُزیر به معنای تشدید درگیری و گام گذاشتن آن به مرحله مُحاصره تمام عیار نفتی، بانکی و تجاری نبود. دولت آمریکا تمایُل خود به مُذاکره بر سر موارد اختلاف که در خواستهای ۱۲ گانه آن فهرست گردید را بارها تکرار کرد. اما وزن سیاست مُداخله گری و توسعه طلبی فرقه ای در استراتژی بقا و امنیت رژیم ولایت فقیه چندان سنگینی می کند که هیچ "مصلحتی"، حتی آینده کشور و سرنوشت مردُم، توان برابری با آن را ندارد.
آقای خامنه ای و کارگُزاران برجامی اش سرسختانه هر گونه مُذاکره با آمریکا را رد کردند و به جای جُستُجو و ارایه راه حل برای بیرون آمدن از گرداب این کشمکش، هر چه بیشتر به شتاب و شدت آن افزودند. تهدید به بستن تنگه هُرمُز و "مادر جنگها" از سوی آقای روحانی گامی در این جهت بود، همچنانکه تشدید جنگ نیابتی در یمن با موشک پرانی به عربستان و انجام حملات در تنگه باب المندب و امارات، افزایش بار مُداخله گری در سوریه از طریق استخدام و گُسیل انبوه مُزدوران عراقی، افغان و لُبنانی، کُمک به سزایی به پیشروی روند ویرانگر مزبور کرد.
در مُعادله تحریمها، آنچه که گُریزناپذیر بود و هست، پاسُخ ثابت رژیم جمهوری اسلامی به مساله بقا و امنیت خود است که به مُداخله فرا مرزی، صُدور بُنیادگرایی، تروریسم و تجاوُز نظامی قُفل شده است. بهترین شاهد از این ناگُزیری، طراحی حملات تروریستی در فرانسه و دانمارک دُرُست در همان هنگامی است که "نظام" برای "دور زدن" تحریمها بیش از هر مقطع دیگر به لُطف و کُمک شُرکای اُروپایی اش نیازمند است.
در منطق حُکومت، ترور مُخالفان در اُروپا در شرایط کنونی نه تنها خودغرضانه نیست، بلکه تام و تمام در خدمت منافع آن قرار دارد، زیرا از یکطرف گمان می برد فشاری که از سوی جُنبشهای اعتراضی مُتحمل می شود را اینگونه تخلیه می کند و از سوی دیگر بر این توهم اُستوار گردیده که با ضربه به مُخالفان مُتشکل در خارج از کشور، مسیر ارتباط و سازمانیابی این جُنبشها را مُختل می سازد. در همین حال "نظام" اُمیدوار است که یک اثر جانبی صُدور ترور به اُروپا، هُشدار به بروکسل پیرامون قُدرت گرفتن "تُندروها" در پیامد کشمکش خارجی و لُزوم دور زده شدن تحریمها به منظور تقویت "میانه روها" باشد.
نزاع جمهوری اسلامی با آمریکا ربطی به مردُم ایران ندارد و هیچیک از موضوعاتی که "نظام" در پی آنها میدان این درگیری را گشوده، حتی با فرسنگها فاصله نیز از کنار زندگی واقعی و مُشکلات و مسائل آنها رد نمی شود. آنچه که جامعه ایران مُطالبه می کند را نه فقط از دی ماه، هر روز و در هر گوشه و کنار کشور فریاد می زند. توده به جان آمده شرایط پیش از ۱۳ آبان را برنتابید و پس از آن را نیز به دو چندان تاب نمی آورد. آنها چاه هولناکی که اینک در برابرشان دهان باز کرده را به گور رژیم جمهوری اسلامی بدل خواهند کرد.
حاکمان کشور تمامی فُرصتهایی که برای جلوگیری از رسیدن بُحران به این نُقطه وجود داشت را آگاهانه سوزاندند. در حالی که "برجام" پس از انتخاب آقای ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا روی پای لرزانی ایستاده بود، آنها نه تنها فتیله ماجراجوییهای منطقه ای خود را پایین نکشیدند، بلکه تحریکات مُخرب دیگری را نیز به آن افزوده و با موشکهای شُعار نویسی شده و "شهرهای موشکی" هماورد طلبیدند.
با این حال کنار کشیدن آمریکا از توافُق هسته ای وین به گونه ناگُزیر به معنای تشدید درگیری و گام گذاشتن آن به مرحله مُحاصره تمام عیار نفتی، بانکی و تجاری نبود. دولت آمریکا تمایُل خود به مُذاکره بر سر موارد اختلاف که در خواستهای ۱۲ گانه آن فهرست گردید را بارها تکرار کرد. اما وزن سیاست مُداخله گری و توسعه طلبی فرقه ای در استراتژی بقا و امنیت رژیم ولایت فقیه چندان سنگینی می کند که هیچ "مصلحتی"، حتی آینده کشور و سرنوشت مردُم، توان برابری با آن را ندارد.
آقای خامنه ای و کارگُزاران برجامی اش سرسختانه هر گونه مُذاکره با آمریکا را رد کردند و به جای جُستُجو و ارایه راه حل برای بیرون آمدن از گرداب این کشمکش، هر چه بیشتر به شتاب و شدت آن افزودند. تهدید به بستن تنگه هُرمُز و "مادر جنگها" از سوی آقای روحانی گامی در این جهت بود، همچنانکه تشدید جنگ نیابتی در یمن با موشک پرانی به عربستان و انجام حملات در تنگه باب المندب و امارات، افزایش بار مُداخله گری در سوریه از طریق استخدام و گُسیل انبوه مُزدوران عراقی، افغان و لُبنانی، کُمک به سزایی به پیشروی روند ویرانگر مزبور کرد.
در مُعادله تحریمها، آنچه که گُریزناپذیر بود و هست، پاسُخ ثابت رژیم جمهوری اسلامی به مساله بقا و امنیت خود است که به مُداخله فرا مرزی، صُدور بُنیادگرایی، تروریسم و تجاوُز نظامی قُفل شده است. بهترین شاهد از این ناگُزیری، طراحی حملات تروریستی در فرانسه و دانمارک دُرُست در همان هنگامی است که "نظام" برای "دور زدن" تحریمها بیش از هر مقطع دیگر به لُطف و کُمک شُرکای اُروپایی اش نیازمند است.
در منطق حُکومت، ترور مُخالفان در اُروپا در شرایط کنونی نه تنها خودغرضانه نیست، بلکه تام و تمام در خدمت منافع آن قرار دارد، زیرا از یکطرف گمان می برد فشاری که از سوی جُنبشهای اعتراضی مُتحمل می شود را اینگونه تخلیه می کند و از سوی دیگر بر این توهم اُستوار گردیده که با ضربه به مُخالفان مُتشکل در خارج از کشور، مسیر ارتباط و سازمانیابی این جُنبشها را مُختل می سازد. در همین حال "نظام" اُمیدوار است که یک اثر جانبی صُدور ترور به اُروپا، هُشدار به بروکسل پیرامون قُدرت گرفتن "تُندروها" در پیامد کشمکش خارجی و لُزوم دور زده شدن تحریمها به منظور تقویت "میانه روها" باشد.
نزاع جمهوری اسلامی با آمریکا ربطی به مردُم ایران ندارد و هیچیک از موضوعاتی که "نظام" در پی آنها میدان این درگیری را گشوده، حتی با فرسنگها فاصله نیز از کنار زندگی واقعی و مُشکلات و مسائل آنها رد نمی شود. آنچه که جامعه ایران مُطالبه می کند را نه فقط از دی ماه، هر روز و در هر گوشه و کنار کشور فریاد می زند. توده به جان آمده شرایط پیش از ۱۳ آبان را برنتابید و پس از آن را نیز به دو چندان تاب نمی آورد. آنها چاه هولناکی که اینک در برابرشان دهان باز کرده را به گور رژیم جمهوری اسلامی بدل خواهند کرد.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar